اميرحسيناميرحسين، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

★ ★سام من امیر حسین ★ ★

خريد كادو تولد،جشن يلدا

سلام گل پسرم ديروز كه اومدم مهد دنبالت توي روزنگارت يه برگ گذاشته بودن كه براي امروز قراره تو مهدتون جشن يلدا برگزار بشه و هر كسي بايد يه چيزي مي آورد به ما هم گفته بودن آجيل و ميوه با اين آجيل كيلو40 تومني ميوه ديگه من نميدونم چي بود خواسته بودن اما خوب منم 450گرم آجيل شب يلدا خريدم و 5تا دونه انار هم گذاشتم تو كيفت كه خودشون زحمت دون كردنش رو بكشن .ديروز كه رفتيم تواضع آجيل بخريم وقتي خاستيم برگرديم خونه گير سه پيچ داده بودي ببرمت پارك برف بازي كني برفها هم الان يخ شدن و باد هم كه مياد ميخوره به برف يه سوز عجيبي ميده ها اما كو گوش شنوا اونم از نوع پسر، تو كوچمون با همين برفهايي كه بود يكم بازي كردي و هرچي بهت ميگفتم اميرحسين...
29 آذر 1391

اولين برف پاييزانه اميرحسين

سلام خوبي پسر خوبم امروز صبح كه از خواب بيدارت كرئم بهت گفتم اميرحسين داره برف مياد سريع بلند شدي وبيرون و يه نگاه انداختي ايقد ذوق كردي به من گفتي مامان بيا بريم برف بازي منم بهت توضيح دادم كه تازه شروع به باريدن كرده و خوب ننشسته رو زمين بزار زياد شه بعدا و حاضر شدي و راهي مهد شدي ومنم چندتا عكس از اولين برف امسالت ازت گرفتم ساعت 7:45 دقيقه صبح تازه اول بارش برف بود اينم دم مهدت تا رسيديم مهد كلي برف باريد   ...
25 آذر 1391

ذوق هنري پسرم

سلام پسر خوبم امروز بعد از چند روز تعطيلي جانانه به هزار التماس راهي مهدكودك شدي و همش ميگفتي ميخوام خونه پيشت بمونم و منم بهت ميگفتم برو با دوستات بازي كن تو خونه خسته ميشي و......... تا اينكه راضي شدي هواي تهران همچنان و به شدت آلودست فقط اون چند روزي كه تعطيل بود يه نفس تميزي كشيديم اما ازصبح روز از نو روزي از نو ومثل هفته قبل شد خدا به فريادكسايي برسه كه مشكل دارن خلاصه صبح وقتي رسوندمت مهد وبرگشتم خونه خواستم كف پذيرايي رو تي بكشم يه شاهكار هنري از شما گل پسر روي زمين ديدم و ازش عكس گرفتم وكلي خنديدم كه ماژيك به دستي و همينجور ميكشي  شكل عروس دريايي رو كشيده بودي از بس به كارتن باب اسفنجي علاقه داري من تا ديدمش گرفتم كه عروس دريايي...
18 آذر 1391

خريداي اميرحسين

سلام پسر خوبم الان سريع ميخوام اين پست رو برات آپ كنم و بيام دنبالت كه با هم بريم كلاس موسيقي و يكي اينكه امروز در كلاس موسيقي اولين روز آموزش فلوت ريكوردر تون آغاز ميشه و يكم كلاستون از حالت تكراري خارج ميشه ،ديروز رفتم بازار و يه مقداركي خريد كردم من عادت دارم هميشه اول از همه براي شما گل پسر خريد كنم و به دليل اينكه همزمان براي داداش آلوچه هم خريد كردم و عكس وسايلهاش رو تو وبش گذاشتم ميخوام وسايلهاي شما رو هم كه خريد كردم عكساش رو بزارم البته من اصلا اصلا عادت ندارم چيزايي رو كه ميخرم عكس بگيرم بزارم وب اما اينبار اينكار رو انجام ميدم اينم خريدهاي شما ...
13 آذر 1391

يك صبح پاييزي

سلام اميرحسين جونم پسر مهربونم بالاخره اين تعطيلي ها تموم شدو شما با هزار تا التماس راهي مهدت شدي از بس تو خونه بهت خوش گذشته بود،جديدا به من ميگي سنـــــــــــدي و شما هم كه باب اسفنجي هستي منو كم مامان صدا ميزني وقتي هم بهم ميگي سنـــــــــــدي من بايد جواب بدم بـــــله باب اسفنجي اونم به لهجه سنجابه تو كارتون باب اسفنجي، خيلي عاشقش شدي روزي 10 بار با هم ميبينيم ديروز هوا صاف شدو تصميم گرفتم با خودم ببرمت پارك بازي كني  تو اين چند روز تعطيليه ما هيچ جا نرفتيم اول اينكه فعلا بي وسيله ايم و دوم اينكه بابايي هم پيشمون نبود هوا هم خيلـــــــي سرد بود و ترجيح دادم خونه بمونم تا اينكه برم بيرون و سرما بخوري البته خاله سيما بهم پيشنهاد داد ك...
6 آذر 1391
1